خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
اینها که بسوی خانه ام تاخته انداینها که مرا به گریه انداخته اندبا چادر و چوبه های بیت الاحزاناز بغض تو مشعل همگی ساخته اند